صلح ود موكراسيِ ازواشنگتن ولند ن تاکابل وبغداد
رستاخيز رستاخيز

اگر مردم غرب ادعا مي‌كنند كه دموكراسي زاده‌ي تمد ن آنها است و منشا اين دموكراسي از سرزمين‌ آنها آغاز شده است، پس بايد به اين ايده نيز معتقد شوند كه اين دموكراسي در حال حاضر چيزي جز ملعبه‌ي دست رهبران غرب نيست و مردم هيچ دخل و تصرفي در تعريف نوع دموكراسي حاكم بر آنها ندارند.

عيد بن مسعود جهني، تحليل‌گر روزنامه‌ي فرامنطقه‌يي الحيات با ارايه‌ي تحليلي انتقادي از دموكراسي آمريكايي نوشته است: امروزه‌ خطرناك‌ترين تهديدي كه دموكراسي با آن مواجه است، ذكاوت سياسي مردم نيست، بلكه تمايل رهبران آنها جهت توهين و دست كم گرفتن اين ذكاوت سياسي از جانب مردم است و مثال صادق اين سخن عملكرد سياسي جورج بوش، رييس جمهور آمريكا و توني بلر، نخست وزير انگليس است.

در واقع دموكراسي امروز از سوي كشورهايي نقض مي‌شود كه داعيه‌ي سردمداري دموكراسي و دفاع از حقوق بشر دارند، اما تحت نام اين شعار چه حقوق‌ها كه پايمال نشده و چه كرامت‌ها كه زير پا گذاشته نشده است. براستي كه دموكراسي چه شعار زيبا و چه چهره‌ي پليدي مي‌تواند داشته باشد!

ايالات متحده‌ي آمريكا مثال زنده‌اي از يك دموكراسي پايمال شده است، اين كشور ادعا مي‌كند كه " مادر دموكراسي‌ها " در جهان است، اما در اصل در زمره‌ي اولين كشورها در نقض حقوق و مبادي دموكراسي قرار مي‌گيرد و با نگاهي دقيق‌تر مي‌بينيم كه چه بسيار كشورهايي كه بواسطه‌ي اين مادر دموكراسي به اشغال كشيده شده‌اند و چه بسيار حقوق‌ها و آزادي‌هايي كه توسط آن زير پا گذاشته شده‌ است.

آمريكا گروه‌هاي مقاومت مرد مي را تروريسم و اشغالگران و تجاوزگران را شرافتمند و طالب آزادي تعريف مي‌كند! مادر دموكراسي جهان هنوز از خود نپرسيده است كه دليل باقي ماندنش در عرا ق و افغانستان چيست و آيا مي‌توان دموكراسي را با سرنيزه‌ي سربازان اشغال‌گر در كشوري تطبيق كرد؟ آيا كشوري كه داعيه‌ي فرهنگ دموكراتيك دارد، از خود پرسيده است كه برگزاري انتخابات در كشور ديگري با حضور گسترده‌ي تانك، f118 ،  b52،کروزوپرشنگ وسرنيزه تفنگ وتفنگدار چگونه در چارچوب دموكراسي تعريف مي‌شود؟

فردريك لا فارج، يكي از مقامات نظامي آمريكا، كه نحوه‌ي ورود نيروهاي آمريكايي به فلوجه و تصرف اين شهر توسط نظاميان آمريكايي را با کمره فيلمبرداري خود به تصوير كشيده است، طي شهاد تي در داد گاه نظامي آمريكا گفت : فرماندهان بلند پايه‌ي آمريكا به سربازان و افسران آمريكايي در حمله به فلوجه د ستور داده بودند كه هر چيز متحرك و غير متحرك را هدف قرار دهند و اگر وارد مساجد شد يم و با جسد زخمي يا غير زخمي مواجه شد يم، دو بار او را هدف قرار دهيم تا مطمئن شويم مرده است. اين است شيوه‌ي دموكراسي آمريكا؛ كشتار دسته جمعي در نجف، سامرا، رمادي،‌ فلوجه، بغداد و ديگر شهرهاي عراق. بايد بگوييم اين دموكراسي آمريكا بي‌شباهت به دموكراسي اسراييل در سرزمين‌هاي اشغالي و آنچه كه در صبرا، شتيلا و جنين رخ داده است، نيست. اين تحليل‌گر عرب افزوده است: «ايالت متحده‌ي آمريكا كه داعيه‌ي ‌حفظ حقوق بشر و دفاع از آزادي‌ها را دارد، خود اولين كشوري بود كه تمام شعارهاي حقوق بشري و آزادي را هدف قرار داد و بسياري از انسانها را به اتهامات واهي و بدون اتهام مشخص با غل و زنجير راهي زندان‌هاي انفرادي خود در گوانتانامو كرد و اين راه ‌حل زيركانه ‌اي‌ بود براي فرار از قوانين داخلي آمريكا ! چرا كه اين زندان‌ها در محدوده‌هاي مرزي آمريكا نيست و قوانين آمريكا آنها را در بر نمي‌گيرد.

در صورتي كه آمريكا زندان‌هاي گوانتانامو، ابوغريب و ديگر زندان‌هاي سري در كشورهاي اروپايي و غيره را به‌عنوان هوتل‌هاي پنج ستاره تلقي مي‌كند، حق ندارد كه از آزادي و د موكراسي سخن بگويد. كشوري كه ديگر كشورهاي جهان را به دليل اجراي حكم اعدام نسبت به يك قاتل و جنايت‌ كار محاسبه مي‌كند و حتي تحريم‌هاي سياسي و اقتصادي نسبت به آن كشورها اعمال مي‌كند، هم اكنون ده‌ها تن از مردم بيگناه را بدون محاكمه و با خونسردي كامل توسط سربازان آمريكايي در عراق و افغانستان مي‌كشد. روزانه هزاران تن از زنداني‌هاي گوانتانامو، ابوغريب‌، بگرام ،  قندهارو غيره با بد ترين شيوه‌ها شكنجه مي‌شوند و جالب آن است حتي پس از انتشار وحشتناك‌ ترين عكس‌هاي گرفته‌شده از داخل اين زندان‌ها كه عرق شرم را بر هر پيشاني مي‌نشاند، " آمريكا " باز هم از دموكراسي خود سخن مي‌گويد‌ و الحق كه جاي خجالت دارد و براساس يك ضرب‌المثل عربي در واقع بايد گفت: آمريكا، بايد از خجالت بميري!

نبايد از هيچ چيزي تعجب كرد، زيرا جهان، جهان عجايب است. ادعاهاي دموكراسي خواهانه‌ي آمريكا كاري كرده است كه همگان فراموش كنند كه د موكراسي‌هاي مشابه، چه جنايت‌ها كه در حق ملت‌ها نكرده‌اند. همگان فراموش كرده‌اند كه د موكراسي فرانسه چه جنايت‌ها در حق كشور الجزاير كرده است. همگان فراموش كرده‌اند كه د موكراسي بريتانياي كبير در مصر، فلسطين، يمن، عراق، سودان ، افغانستان و ديگر كشورهاي جهان چه‌ها كرده‌ است ‌و بالاخره همگان فراموش كرده‌اند كه دموكراسي آمريكا و انگليس در شرق و غرب، عراق، افغانستان و فلسطين چه كرده‌ است.

آمريكا با شعار جنگ با تروريسم جهاني و سلاح‌هاي كشتار جمعي كه متاسفانه تاكنون اثري از آن پيدا نشده است، درگيري و بحران‌هاي خود را وارد عراق ساخت و اين كشور را در برابر چشم همگان، از جمله سازمان ملل بدون هيچ مدرك و سندي دال بر واقعيت‌ادعاهاي خود، به اشغال درآورد.

جالب ‌تر اين‌كه بوش، توني بلر، چني، رامسفلد، و رايس كه در حال حاضر عراق براي آنها به ايستگاهي جهت استنشاق بوي نفت تبد يل شده است، بر ادعاي خود مبني بر اينكه جنگ عراق براي آزاد سازي مردم اين كشور و گسترش دموكراسي بوده است، ‌اصرار دارند و اين ادعا چيزي جز تحقير ذ كاوت سياسي عامه و خاصه نيست. چه كسي باور مي‌كند كه كشوري با هزينه‌هاي چند ميليارد دالري و كشتن صدها نظامي خود، آمده است كه فقط و فقط آزادي و دموكراسي را در عراق حاكم كند؟ اين چه دموكراسي است كه در برابر تلاش و مقاومت مردم جهت استقلال و تعيين سرنوشت خود مقابله مي‌كند و از سويي سياست‌هاي تروريستي اسراييل در فلسطين و بقاي نيروهاي اشغال‌گر در عراق و افغانستان را تاييد و حمايت مي‌كند؟!

در ادامه‌ي اين تحليل آمده است: آمريكا از اعراب خواست كه با تطبيق طرح خاورميانه‌ي بزرگ، دموكراسي را در اين منطقه حاكم كنند، اما زماني‌كه ملت فلسطين با اولين اقدام خود طي يك حركت د موكراسي خواهانه، حكومت خود را انتخاب كردند، چه شد؟ آمريكا از حرف خود عقب نشيني كرد و بوش مخالفت قاطع خود را با اين انتخاب دموكراسي خواهانه اعلام كرد. اما دليل بوش از عدم حمايت خود نسبت به انتخاب مردمي فلسطين چه بود؟ بوش مي‌گويد جنبش حماس، اسراييل و نقشه‌ي راه را به رسميت نمي‌شناسد و براي مقابله با دولت يهودي اسراييل، سلاح حمل مي‌كند، آيا اسراييل فلسطيني‌ها و طرح صلح اعراب و حتي نقشه‌ي راه را به رسميت مي‌شناسد؟ آيا اسراييل به چيزي جز اشغال سرزمين د يگري، كشتار، تروريسم‌،‌ ساخت و ساز غير قانوني شهرك و ديوار كرانه‌ي باختري معتقد است؟

اگر مفهوم دموكراسي از ديد گاه بوش امنيت، صلح و ثبات است، جنگ عليه كشورهاي د يگر را رهبري نمي‌كرد و صداي طبل جنگ شب و روز از كاخ سفيد شنيده نمي‌شد و در حال حاضر ارتش اين كشور در افغانستان و عراق جنگ پايان ناپذيري را رهبري نمي‌كرد.

آمريكا، سرپرست‌ و نمايندي دموكراسي جهان، مي‌گويد: آريل شارون، نخست وزير سابق اسراييل، مرد صلح است و دموكراسي در اسراييل جاري است. جالب اين است كه اسراييل اين كشور دموكراسي خواه! تاكنون چهار جنگ را با اعراب رهبري كرده است و بسياري از سرزمين‌هاي كشورهاي عربي و فلسطيني را به اشغال خود در آورده است، اما هنوز كه هنوز است آمريكا به وجود دموكراسي در اسراييل به خود مي‌بالد. حال بايد ديد كه دموكراسي آمريكا منطقه و جهان را تا به كجا مي‌كشاند و آيا اين كشور دموكراسي خواه! به جنگ عراق، كشتار بيش از صد هزار شهروند عراقي و ويراني شهرهاي اين كشور اكتفا مي‌كند يا بار د يگر تحت نام دموكراسي و حمايت از حقوق بشر داعيه‌ي ديگري را در سر مي‌پروراند؟ .

قانون‌گذار آمريكايي چه ميگويد؟

تفنگدار سابق و دموكرات ا رشد كنوني در مجلس نمايند گان آمريكا گفت كه تفنگداران آمريكايي با خونسردي كامل24 غيرنظامي عراقي را در ماه نوامبر در شهر حد يثه قتل‌عام كردند. افسران عالي‌رتبه از زنجيره‌ي فرماندهي با آگاهي كامل از اين موضوع، سعي در پنهان داشتن اين حقيقت داشتند كه اين امر بيش از رسوايي ابوغريب به تلاش‌هاي آمريكا آسيب خواهد رساند.

به گزارش خبرگزاري فرانسه، دو سري تحقيق مجزا ازسوي ارتش آمريكا در خصوص علت كشتار اين گروه از غير نظاميان عراقي مراحل پاياني خود را طي مي‌كند، اما اتهامات مبني بر اينكه تفنگداران آمريكايي اين افراد را به ضرب گلوله به قتل رسانده‌اند، موجي از نگراني‌ها را به خاك آمريكا كشانده است . جان مورتا، نماينده‌ي دموكرات مجلس نمايند گان آمريكا، به شبكه اي بي سي، اظهار داشت كه ارتش كشورش قصد آن داشته بر مرگ عراقي‌ها در تاريخ 19 نوامبر سرپوش گذاشته و نيز مانع انجام تحقيقات اوليه در اين رابطه شود . مورتا گفت: من قتل را نمي پذيرم و اين دقيقا همان چيزي است كه رخ داده. تحقيقات بعد از دو يا سه هفته تمام مي‌شود، اما مردم بايد در جريان كامل اين تحقيقات قرار گيرند و عاملان اين جنايت بايد معرفي شوند . جان مورتا هم‌چنين اين بحث را مطرح كرد كه به ابعاد اين قضيه آگاهي كامل ندارد، اما اصل اين قضايا به جنرال پيتر پيس، رييس ستاد مشترك ارتش آمريكا، و مشاور عالي رتبه‌ي رامسفلد مربوط مي‌شود.

مورتا تصريح كرد: چه كسي به سرپوش گذاشتن بر اين كشتار د ستور داد؟ البته يقين دارم كه پيس اين دستور را صادر نكرده، اما كه بود كه گفت قرار نيست اين موضوعات را علني كنيم.

جورج بوش گفته است كه بزرگ‌ترين اشتباه در عراق شكنجه در ابوغريب بوده است، اما با افشاي قتل‌عام حديثه رسوايي ابوغريب كم‌كم رنگ باخته است.

سناتور جان وارنر، رييس كميته‌ي نيروهاي مسلح سنا، از حزب جمهوري‌خواه در شبكه‌ي اي بي سي گفت كه در مورد اين قضيه مانند دوسيه ي  رسوايي زندان ابوغريب رفتار خواهد كرد و در اين راستا براي بررسي جوانب امر، جلسات استماع قضايي برگزار مي‌كند.

افسران ارتش گفته‌اند كه حادثه‌ي حديثه مهم ترين و جدي‌ترين جنايت جنگي است كه از آغاز جنگ تاكنون در عراق رخ داده است . اين در حالي‌است كه مقامات وزارت دفاع آمريكا اعلام كرده‌اند مجموعه تحقيقات در اين خصوص رو به اتمام بوده و دونالد رامسفلد، وزير دفاع، نيز در جريان مراحل مختلف تحقيقات قرار گرفته است. از يك سو تحقيقات جنايي به بررسي علل كشتار غير نظاميان عراقي مي‌پردازد و از سوي ديگر تحقيقات دولتي پيرامون دست داشتن تفنگداران آمريكايي در پنهان سازي اين وقايع در حال پيگيري است.

هفته نامه‌ي تايم گزارش داد كه قانونگذاران آمريكايي چندي پيش اطلاع يافتند كه برخي نيروهاي تفنگداران دريايي آمريكا كه در اين كشتار دست داشته‌اند به زودي با اتهامات سنگيني نظير ارتكاب به جنايت روبه‌رو خواهند شد . جان كلاين، نماينده‌ي جمهوري خواه مجلس نمايندگان و از تفنگداران دريايي سابق ارتش آمريكا به هفته نامه‌ي تايم بيان كرد: ماجراي ناخوشايندي پيش آمده است و آن اينكه تعداد كمي از تفنگداران دريايي مستقيما به غير نظاميان شليك كرده و آنها را كشتند . وي در پاسخ به اين سوال كه آيا به گفته‌ي مورتا مبني بر پنهان سازي اين ماجرا از سوي ارتش آمريكا معتقد است يا خير، گفت: در اين شكي نيست.  

دمواکرسي درقند هار







صلح در کابل

 

  


 



گزارشها حاکيست که دست کم 7 غيرنظامی در جريان يک تظاهرات خشونت آميز در شمال شهر کابل کشته شده اند در حالی که شاهدان عينی تلفات اين حوادث را بيشتر اعلام کرده اند.  تظاهر کنندگان چندین ایستگاه پولیس و غرفه های ترافیک را در مرکز شهر کابل به آتش کشیده اند و همزمان تظاهرات خود را به چندين نقطه ديگر شهر گسترش داده اند.  آواز تیراندازی از نقاط مختلف شهر به گوش می رسد و بیشتر دکانها مسدود شده است. هیچ وسيله نقلیه ای در جاده های مرکزی کابل دیده نمی شود و چند جاده ای دیگر از سوی پولیس بسته شده است.  مجلس نمايندگان افغانستان جلسه خود را تعطيل کرده و شماری از نمايند گان برای جلوگيری از ادامه تشنج به محل حادثه رفتند. مجلس نمايندگان گفت که اجلاس بعدی اين مجلس به بررسی همين موضوع اختصاص خواهد يافت و تعهد کرد که تحقيقات در اين مورد را پيگيری خواهد کرد.  در عين حال از تشکيل جلسه اضطراری کابينه برای رسيدگی به اين موضوع نيز گزارش هايی منتشر شده است.

آغاز ماجرا :اين تظاهرات زمانی آغاز شد که کاروانی از نيروهای آمريکايی ظاهرا با چند موتر ملکی تصادف کرد و ظاهرا جمعی از حاضران در محل در اعتراض به آنچه که بی احتياطی يا اقدام عمدی راننده خورو نظامی می دانستند به پرتاب سنگ به سوی کاروان نيروهای آمريکايی دست زدند.  بر اساس برخی از گزارش ها، در ادامه اين نا آرامی نفرات پليس افغان نيز هدف حمله تظاهرکنندگان قرار گرفتند در حاليکه گفته می شود تظاهرکنندگان عليه آمريکاييان و همچنين رييس جمهوری افغانستان شعار می دادند. اگرچه گزارشها می گويند که 7 نفر در اين حوادث کشته شده اند، ولی هنوز رقم دقيقی از قربانيان اين حادثه در دست نيست.  منابع نظامی خارجی در افغانستان گفته اند سربازان آمريکايی برای متفرق کردن جمعيت خشمگين دست به تيراندازی هوايی زدند اما شاهدان عينی می گويند شماری از مردم در اين تيراندازی کشته و زخمی شده اند.  زخمی های اين حادثه که براساس برخی گزارشها، به بيش از 20 نفر می رسد، با دهها د ستگاه آمبولا نس به بيمارستان های شهر کابل منتقل شده اند.  افرادی که در بيرون ساختمان يک بيمارستان در مرکز شهر کابل تجمع کرده اند می گويند هر کدام وابستگان خود را که در اين حادثه زخمی شده اند به اين بيمارستان آورده اند.  اين افراد گزارش های متفاوتی از چگونگی آغاز درگيری ارايه می کنند.

واکنش کرزی :دفتر حامد کرزی، با انتشار يک اعلاميه در مورد اين حادثه ابراز تاسف کرده  )کرزي باهرجنايت فقط افسوس ميخورد وبس ، اين را ميگويند رياست دولت وزمامداري وحکمراني . سوال اينجا است که کرزي تاچه مدتي به اين درامه ننگين ادامه داده وشخصيت سياسي واجتماعي خويش را بيش ازگذ شته زيرسوال ميبرد؟ ) و در آن از افغانها خواسته شده از "صبر و شکيبايی" کار گيرند.  در اين اعلاميه دليل بروز حادثه ترافيکی که منجر به کشته و زخمی شدن شماری از افغانها شد و تظاهرات گسترده ای را در پی داشت، "مشکلات فنی" عنوان شده است. کرزی در اين اعلاميه همزمان خواستار توضيح نيروهای آمريکایی شده و دستور داده است که تحقيقات و بررسی های مفصل در اين زمينه انجام شود.

'گسترش نا آرامی' :با گسترش تظاهرات به بخش های متفاوت شهر کابل، وضعيت اين شهر متشنج شد.  برخی منابع تعداد تظاهرکنند گان را چند هزار نفر تخمين زده و گفته اند که آنان در مسير خود، د ست به خشونت زده و از جمله به چند ساختمان دولتی و ساختمان هوتل سرينا حمله کرده اند. شماری از این تظاهر کنند گان به بیرون ساختمان شبکه تلویزیون خصوصی آریانا در کابل حمله کرده و چندین واسطه نقلیه را به آتش کشیده اند. نظاميان آمريکايی در کابل وقوع اين حادثه را تاييد کرده و می گويند تحقيقات را در اين زمينه آغاز کرده اند.  يک اعلاميه منتشر شده از سوی نيروهای آمريکايی در کابل گفته است آنها حاضرند به افرادی که در این حوادث زيانمند شده اند، خساره بپردازند. واکنون آنها جنايات خويش را با پول ميخواهند پنهان نمايند .

حوادث کابل دررسانه هاي خارجي

 

 






شاهدان و پوليس افغانستان گفتند در تظاهراتي كه پس از وقوع تصادفي خونين در كابل رخ داد، در اثر شليك نيروهاي امنيتي آمريكا و افغانستان به سوي تظاهركنندگان دست كم 30 تن كشته شدند . به گزارش خبرگزاري آسوشيتدپرس، پس از اين تصادف كه آمريكايي‌ها مقصر آن بودند، صدها تن از تظاهركنندگان در حالي كه شعار « مرگ بر كرزي، مرگ بر آمريكا» سر مي‌دادند به سوي كاخ رياست جمهوري افغانستان و سفارت آمريكا راهپيمايي كردند . هم‌چنين از حوالي سفارت آمريكا صداي تيراندازي شنيده ‌شد. كريس هريس، سخنگوي سفارت آمريكا، گفت كه كاركنان، سفارت را تخليه و به يك مكان ا من منتقل شدند . تظاهركنند گان به زور وارد مغازه‌ها شده و لوازم خانگي را به سرقت بردند . خبرنگار خبرگزاري آسوشيتد پرس گفت كه شاهد بوده چندين تن از تظاهركنند گان يك تبعه‌ي خارجي را از موترش بيرون كشيده و مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند . اين مرد پس از فرار از د ست تظاهركنند گان به صف نيروهاي پوليس پناه برد. نيروهاي پوليس براي متفرق كردن تظاهركنند گان تيرهوايي شليك كردند . نظاميان در اطراف كابل مستقر شدند و دو تانك حافظان صلح ناتو با تمام سرعت از مركز شهر عبور كردند . تظاهركنند گان به سوي ايستگاه‌هاي پوليس حمله كردند و موترپوليس را به ‌آتش كشيدند . شاهدان گفتند كه اين تظاهرات زماني آغاز شد كه كارواني اززره پوش هاي زرهي ارتش آمريكا از حومه‌ي كابل به مركز شهر آمدند و در ساعات پرتردد ترافيكي با موتر هاي غير نظامي تصادف كردند . يكي از شاهدان گفت: كاروان آمريكايي‌ها به تمام موتر هايي كه سر راهشان بود صد مه زدند. آن‌ها هرگز به غير نظاميان توجه نكردند . شرشاه يوسفي، ازپوليس كابل، گفت كه در اين تصادف سه تن كشته و 16 تن زخمي شدند . در پي اين تصادف كابل به محل زد و خورد مردم خشمگين با نيروهاي آمريكايي و نيروهاي امنيتي تبديل شد و براثر تيراندازي به سوي جمعيت 30 تن كشته و چندين تن زخمي شدند . يكي از مقامات پوليس ترافيک كه نخواست نامش فاش شود گفت شاهد بوده كه نيروهاي آمريكايي به سوي تظاهركنند گان شليك مي‌كنند . دگروال پل فيتز پاتريك، سخنگوي ارتش آمريكا، با تاييد اين كه نيروهاي آمريكايي در تصادف نقش داشته‌اند گفت كه ارتش آمريكا شليك نيروهايش به سوي تظاهركنند گان را تاييد نمي‌كند . وي گفت تحقيقات در اين باره در حال انجام است . اين درحالي‌است كه يك خبرنگار خبرگزاري آسوشيتدپرس گزارش داد كه شاهد بوده 10 پوليس  به سوي حدود 50 تن از تظاهركنندگان شليك كرده‌اند.

نظاميان امريكايي دهها غيرنظامي افغان را در كابل به خاك و خون كشيدند

شبكه تلويزيوني الجزيره اعلام كرد: ده‌ها غيرنظامي در شهر كابل توسط نظاميان امريكايي كشته شدند .  به گفته شاهدان عيني صبح امروز يك موتر زرهي مربوط به نيروهاي امريكايي با يك موتر مسافربري حامل مسافران غيرنظامي در ناحيه سراي شمالي خيرخانه واقع در شمال كابل تصادم كرد. ده‌ها افغاني كه به اين تصادم كه عامل آن امريكايي‌ها بودند، اعتراض داشتند، هدف فير مشترك نيروهاي امريكايي و نيروهاي چند مليتي قرار گرفتند كه در نتيجه عده زيادي از غيرنظاميان افغان كشته و  زخمي شدند.  گفته مي شود در اين فيرها حداقل 20 نفر كشته و دهها تن ديگر زخمي شدند. مردم خشمگين كابل نيز با سنگ و چوب به نظاميان خارجي حمله كردند بطوريكه خبرنگاران حاضر در منطقه و شاهدان عيني وضعيت امروز منطقه درگيري را مشابه يك قيام مردمي عليه نيروهاي خارجي توصيف كردند.

افغانستان درسال 1384

سال 84 بنا به اعتراف خود غربيها خونبارترين سال براي عساكر و فرماندهان قواي نظامي آمريكا در افغانستان بود. مطبوعات غربي بر اساس گزارش وزارت دفاع آمريكا، ضمن خونبار توصيف كردن سال 84 نوشتند از مجموع تلفات نظاميان آمريكايي در افغانستان از سال 2001 تا اواخر 2005، نزد يك به نيمي از آنان تنها در سال 2005 كشته شده اند ، به اين ترتيب در اين سال، جريان انتقال تابوت هاي حامل جنازه عساكر آمريكايي از افغانستان به آمريكا شدت بيشتري پيدا كرد. يكي از دلايل افزايش تلفات آمريكايي ها در افغانستان، تشديد عمليات هاي انتحاري و بمب گزاري هاي مكرر عوامل طالبان و القاعده و ديگر مخالفان مسلح دولت است كه به نظر مي رسد با گسترش عمليات هاي انتحاري در راستاي "عراقي كردن جنگ افغانستان" تلاش مي كنند. در سال 84 مقامات دولت و بالاخص مطبوعات كابل با صراحت بيشتري دولت پاكستان را به حمايت از تروريسم و مسلح ساختن گروههاي شورشي افغان متهم كردند. در اين اتهام ها گفته شده است ملا عمر، فراري نيست بلكه در پاكستان تحت امنيت و حمايت I.S.I بسر مي برد. تلويزيون و ديگر رسانه هاي دولتي پاكستاني در اين سال چندين بار با سخنگو و افراد بسيار نزديك به ملا عمر مصاحبه هاي تحريك آميزي انجام دادند. در كابل اين گونه تعبير شد كه پاكستانيها با ملا عمر و سران شبكه القاعده ارتباط دارند و از محل اختفاي آنان مطلع هستند.

سفر هيات بلند پايه افغانستان به رياست حامد كرزي به پاكستان در اواخر سال 84 با هدف متقاعد كردن پرويز مشرف به قطع حمايت از تروريسم انجام شد.

اين سفر نشان داد كه دولت افغانستان، تنها پاكستان را منبع تروريزم وارداتي به افغانستان مي داند.

هيات افغاني با خورجين پر از عكس و اسناد كه د ست داشتن دولت، I.S.I و علماي مدارس مذهبي پاكستان را به صدور تروريزم به افغانستان ثابت مي ساخت راهي اسلام آباد شد اما پاكستانيها همان حرف ها و ادعاهاي قبلي خود را تكرار كردند. پرويز مشرف پيشنهاد كرد كه براي تامين امنيت سرحدات، بايد يك حصار طويل امنيتي در امتداد بيش از 2000 كيلومتر مرز مشترك دو كشور احداث شود.

اما اين پيشنهاد رئيس جمهور پاكستان در كابل با مخالفت روبرو گرديد و افغانها اين موضوع را تلاش  در راستاي تجزيه قبايل پشتون و تاييد خط د يورند تلقي كردند. بنا بر اين مي توان گفت كه كرزي، در آخرين سفرش به پاكستان، با د ست خالي به كابل برگشت و دوسيه سياه تروريزم همچنان گشوده باقي ماند.

از آنجائيكه ريشه بسياري از اين چالش ها، قرارداد ديورند است و دولت پاكستان براي دفاع از اين قرارداد استعماري، گاهي گروه طالبان تشكيل دهد و گاهي لشكرلشكر ارتش القاعده و قبايل را وارد افغانستان مي سازد تا افغانها آنقدر گرفتار جنگ و تروريزم و مسايل داخلي خود شوند كه فرصتي براي عنوان كردن خط ديورند نداشته باشند. لذا بهتر است دولت و ملت افغانستان يا از طريق رفراندوم و يا بر اساس تصويب پارلمان و لويه جرگه ملي، حساب خود را با اين قرارداد تصفيه و كشور را از شر تروريزم وارداتي نجات دهند. اكنون توپ در زمين افغانستان است و اين افغانها هستند  كه از دهها سال به اين سو جور خط ديورند را مي كشند و به خاطر همين قرارداد، گاهي با ملا عمر دست و پنجه نرم مي كنند و زماني با شمشير  القاعده و سپاه صحابه و I.S.I قتل عام مي شوند. يكي ديگر از خصوصيات سال 84، اوج  گيري احساسات ضد آمريكايي افغانها در كابل و ديگر شهرهاي افغانستان بود. در جريان تظاهرات مردم در اعتراض به هتك حرمت مطبوعات اروپايي به ساحت مقدس پيامبر بزرگوار اسلام افغانهاي خشمگين و معترض، شعارهاي ضد آمريكايي سردادند و با حمله بر مراكز نظامي قواي آمريكا و ناتو در مناطق مختلف كشور، خشم و انزجار خود را از حضور بيگانگان مسلح در افغانستان ابراز داشتند.

 


ابوغريب مکتب صلح ودموکراسي

 






ديده ‌‏بان حقوق‌‏بشر گزارش داد كه توسل به زور و خشونت شانس آمريكا را در پيروزي در روند مبارزه با تروريسم كاهش مي‌‏دهد.  به دنبال برپايي تظاهرات در اقصي نقاط جهان در محكوميت جنگ عراق، گروه ديده بان حقوق بشر به انتشار گزارشي در مورد موارد آزار و اذيت و شكنجه زندانيان توسط نظاميان آمريكايي در روند مبارزه با تروريسم پرداخت. شبكه «الجزيره» گزارش داد: «آنچه گزارش جديد ديده‌‏بان حقوق‌‏بشر را با گزارش‌‏هاي پيشين اين گروه در مورد آزار و اذيت زندانيان متفاوت مي‌‏كند، اين است كه در اين گزارش آمده آنچه كه در زندان ابوغريب در خارج از بغداد رخ داد، تنها كار عده‌‏اي نظامي نيست، بلكه يك اقدام سازمان يافته است.» در ادامه اين گزارش آمده است: «اظهارات سربازان آمريكايي به عنوان سندي از جناياتي كه در زندان ابوغريب و ساير بازداشتگاه‌‏هاي ايالات متحده آمريكا رخ داده، عنوان شده است.»
براساس گزارش جديد ديده
‌‏بان حقوق‌‏بشر، آزار و اذيت زندانيان در روند بازجويي‌‏ها و شكنجه آنان توسط نظاميان آمريكايي صرف محدود به زندان ابوغريب عراق نبوده است بلكه در زندان‌‏هاي افغانستان و گوانتاناموتير به چشم مي‌‏خورد. تحقيقات سازمان‌‏هاي غيردولتي آمريكا و رسانه‌‏هاي غربي پس از برملا شدن رسوايي زندان ابوغريب در آوريل 2004 نشان مي‌‏دهد كه شكنجه وحشيانه و شرم‌‏آور زندانيان ابوغريب كاملا سازمان يافته بوده است. همچنين تحقيقات گسترده حاكي از آن است كه در چندين مورد زندانيان بدون هيچ‌‏گونه توجيه قضايي اعدام شده‌‏اند. براساس گزارش ديده‌‏بان حقوق بشر، دولت ايالات متحده آمريكا به‌‏جاي آنكه پاسخي متقاعدكننده در مورد رسوايي ابوغريب كه چهره آمريكا در سراسر جهان مخدوش كرده است، به خواست خود مرتكب چنين جناياتي شده‌‏اند و هيچ‌‏گونه دستوري از مقامات نظامي و امنيتي ايالات متحده آمريكا براي انجام چنين اقداماتي دريافت نكرده‌‏اند. ديده‌‏بان حقوق بشر در پايان گزارش خود چنين نتيجه‌‏گيري كرده است كه ايالات متحده آمريكا با اجازه‌‏دادن به نظاميان خود براي نقض قوانين جنگ و قوانين بين‌‏المللي و ارتكاب شكنجه و رفتار غيرانساني با زندانيان و ارتكاب جنايات جنگي نشان داد برخلاف ادعاي خود هيچ‌‏گونه مشروعيتي در دفاع از آزادي، عدالت و دموكراسي ندارد. مرگ هر افغاني يا عراقي شكستي است براي آمريكا كه ادعاي دموكراسي دارد. توسل به زور و شكنجه شانس واشينگتن را براي پيروزي در جنگ كاهش مي‌‏دهد چرا كه هر زنداني عراقي كه كشته شد يا هر تصوير هولناكي كه از ابوغريب يا گوانتانامو منتشر شود، منجر مي‌‏شود ده مبارز ديگر عليه آمريكا سلاح به دست بگيرند.

گوانتانامو کانون صلح ودموکراسي

 






از بانوان مبارزانگليسي براي بدست آوردن حق راي براي زنان در سال ١٩٠٩، تا زندانيان سياسي زندانهاي ترکيه در سالهاي ١٩٨٤، ١٩٩٦ و ٢٠٠٠، از گاندي در سالهاي ١٩٤٣ و ١٩٤٨ تا بابي ساندز در سال ١٩٨١  ، همواره اعتصاب غذا ، سلاح مبارزيني بوده است که به نافرماني عمدي دربرابر يک حکومت مستبد که گوشش به هيچ حرفي بدهکار نيست دست زده و به مبارزه با آن برخاسته اند. در پايگاه نظامي گوانتانامو، از فوريه ٢٠٠٢ تا آخر سپتامبر ٢٠٠٥، دها و حتي صدها نفر از کساني که مقامات آمريکايي آنها را          « مبارزين دشمن » تلقي مي کنند، شش بار تمام در مقابل زندانبانان پانتاگوني خويش به مقاومت برخاستند.  اولين حرکات اعتراضي توسط پانصد تن از زندانيان گونتانامو در فوريه ٢٠٠٢ آغاز گرديد، يعني چند هفته بعد از رسيدن اولين زندانيان به محل. ما از اين حرکات اطلاعات بسيار کلي اي در دست داريم و آن هم به خصوص به خاطر فعاليت انجمن هاي آمريکايي براي دفاع از حقوق بشراست. اين انجمن ها مدام اطلاعات و تحليل هايي براي کامل کردن اظهارات بسيار ناچيز مقامات رسمي پخش مي کنند. از ميان اين انجمن ها مي توان از سازمان عفو بين الملل ، نظارت برحقوق بشر، اتحاديه آمريکايي براي آزادي هاي مدني ، مرکز حقوق متکي بر قانون اساسي  نام برد که همگي افشاگر آنند که گوانتانامو، خطري است که بر روي آزادي هاي فردي تمام مردم جهان سايه افکنده است، و اينکه حکومت بوش، مسئول اعمال شکنجه به اين زندانيان مي باشد. اين انجمن ها همچنين عملکرد آمريکا مبني بربه بازي گرفتن افکار عمومي و عدم رعايت قوانين آمريکايي و حقوق بين المللي را افشا کرده و بر يک جانبه نگري و مخفي کاري آمريکا و نيز مجازات ناپذيري اي که آمريکا از آن بهره مند است انگشت مي گذارند .از قرار، قبل از ٢٧ فوريه ٢٠٠٢، دو سري اعتصاب غذا در گونتانامو، انجام پذيرفت. گويا اين اعتصابات بسيار کوتاه بوده و اقليت ناچيزي از زندانيان در آن شرکت داشته اند. به نظر مي رسد که بعد از اين تاريخ، تعداد زيادي از زندانيان به اعتصابيون مي پيوندند زيرا از فرداي آن روز، مقامات نظامي اعتراف مي کنند که ١٩٤ زنداني از غذا خوردن سرباز زده اند. در اواسط ماه مارس ٢٠٠٢، به زور، به سه نفر از اعتصابيون غذا مي دهند. در اوايل ماه مه، به آخرين دو نفر اعتصابي نيز که به ترتيب، ٦٣ و ٧١ روز در اعتصاب بودند، به زور غذا مي دهند. خبر رسيده است که چهارمين سري اعتصاب غذا در دسامبر ٢٠٠٢ به تحقق پيوست. بنا به اظهارات يکي از زندانيان که انگليسي الاصل است، دليل اين اعتصاب که دو هفته به طول انجاميد، اين بود که يکي از نگهبانان کتاب قرآني را به روي زمين پرت کرده بود. از پنجمين و ششمين نهضت اعتصاب غذا اطلاعات بيشتري در دست داريم. پنجمين اعتصاب از ٢١ ژوئن تا ٢٨ ژوئيه ٢٠٠٥ طول کشيد و ششمي، از ٨ اوت تا آخر سپتامبر ٢٠٠٥. از قرار، تمام زندانيان اردوگاه شماره ٥، که درهايش به روي تمام بازديدکنندگان بسته بود، به طور انبوه در اين دو اعتصاب شرکت کرده بودند .بنا به گفته وکلاي دفتر شيرمن و استرلينگ که اواخر ژوئن ٢٠٠٥ براي ملاقات موکلانشان در محل حضور يافتند، تمام خواسته هاي زندانيان به شرايط زندگي روزمره شان دراردوگاه شماره ٥  مربوط مي شود. آنها مي گويند که : ما مي خواهيم که به دين مان حرمت گذاشته شود ، دادگاه هاي عادلانه و وکيل مدافع مي خواهيم، غذاي کافي و آب تميز مي خواهيم ، مي خواهيم که روشنايي آفتاب را ببينيم ، مي خواهيم بدانيم به چه جرمي ما را اين همه در اردوگاه شماره ٥ زنداني کرده اند، بعضي هامان بيشتر از يک سال است که در اين اردوگاه هستند ، ما مراقبت هاي پزشکي مي خواهيم ، بايد بتوانيم با خانواده هايمان در تماس بوده، برايشان نامه نوشته و بتوانيم از آنان نامه دريافت کنيم ، بايد با همه مان يک جور رفتار شود ، ما خواهان آنيم که يک کميسيون بي طرف در مورد شرايط ما در گوانتامو تحقيق کرده و نتايج آن را علنا درج نمايد.

بعد از٢ ژوئيه، زندانيان به مدت ٢٦ روز متوالي دست به اعتصاب غذا زدند. وزير دفاع که با اراده راسخ اعتصابيون مواجه شده بود، اعتراف کرد که برخي از کمبودهايي که زندانيان افشا کرده اند واقعا وجود دارد به خصوص در امر زندگي روزمره شان. بدين ترتيب توزيع بوطل هاي آب آشاميدني تصويه شده به زندانيان آغاز گرديد. مقامات آمريکايي قبول کردند که زندانيان کميته اي براي مذاکره با فرماندهي اردوگاه تشکيل دهند که بازگو کننده خواست هاي آنان باشد. اين مقامات همچنين قول دادند که قوانين حبس را بر طبق معاهده ژنو مستقر کنند .اعتصابيون با با ور کردن اين قول و قرارها در روز ٢٨ ژوئيه به اعتصاب خود پايان دادند. اما در اواسط ماه اوت، بعد ازضرب و شتم توسط واحد ويژه نيروي عمليات خارق العاده، و نيز با مشاهده اين که به هيچکدام از قول و قرار ها واقعا عمل نشده، حتي قول و قرارهايي که به بهبود غذا و آب آشاميدني شان مربوط مي شد، نهضت اعتصاب غذا، با شرکت هرچه بيشتر زندانيان، از سر گرفته شد. اعضاي کميته زندانيان همگي به سلول هاي انفرادي منتقل شدند. کليف استافورد اسميت، وکيل عضو مرکز حقوق متکي به قانون اساسي  که در فاصله بين ٤ تا ١٤ اوت در گوانتانامو حضور داشت، وکيل مدافع حشام اسليتي است. ليکن مقامات نظامي هرگونه ملاقاتي بين ايشان با موکل خود را ممنوع کردند . بنيام محمد، يکي ديگر از زندانيان که توانسته بود در همين دوره با وکيل خود ملاقات کند گفته بود « ما فقط مي خواهيم که عدالت اجرا شود. با ما طبق قوانين معاهده ژنو رفتار کنيد که تمام زندانيان دنيا را دربر مي گيرد. يا ما را در دادگاه هاي عادلانه به جرم جنايت، متکي بر اسناد و شواهد محاکمه نماييد، يا آزادمان کنيد.» به نظر مي رسد که اعتصابيون تصميم دارند تا آخر به اعتصاب خود ادامه دهند. اواخر ماه اوت، علي رغم سکوت مقامات نظامي، وکلاي مدافع زندانيان تاکيد کردند که حداقل دويست و ده زنداني در اين اعتصاب شرکت دارند. در تاريخ دوم سپتامبر، يکي از سخنگويان وزارت دفاع آمريکا وجود اعتصاب غذا را تاييد کرد اما شمار اعتصابيون را به ٧٦ نفر تقليل داد. او همچنين اعلام کرد که ٩ تن از اعتصابيون به بيمارستان منتقل شده و با زور، تغديه مي شوند .طبق قانون  آزادي اطلاعات » آمريکا، هر زنداني اي مي تواند ازسرويس هاي مخفي بخواهد تا دوسيه اش را در اختيارش بگذارند. مرکز حقوق متکي بر قانون اساسي، با استفاده از اين قانون گزارش داد که زندانيان گوانتانامو حد اقل دو بار به طور دسته جمعي دست به خودکشي زده اند. در طي ١٨ ماه اول موجوديت اردوگاه، ٢٨ اقدام به خودکشي توسط ١٨ زنداني به ثبت رسيده است. در اوت ٢٠٠٣، در يک هفته، بيش از ٢٠ زنداني سعي کردند خود را در سلول خويش به دار آويزند اما هيچکدام موفق نشدند. تنها در روز ٢٢ اوت ٢٠٠٣، ١٠ اقدام به خودکشي ثبت شده است. اما طبق زبان مخصوص نظامي - پزشکي دکترهاي گوانتانامو چنين اقدامي بيشتر « اقدامي است براي جلب توجه» از طرف زندانياني « که با اين تحريکاتشان در واقع به ضرر خود رفتار مي کنند.

آيا گوانتانامو فقط يک اردوگاه يا يک زندان نظامي است، مکاني براي جداکردن زندانيان ناخوشايند؟ يا در واقع نهادي است خودکامه چرا که وجودش غيرقانوني است؟ تمامي مبارزه انجمن هاي بشردوستانه غيردولتي آمريکا در دادگاه ها بر محور اين سئوال شکل گرفته است : آنها خواهان آنند که قانون ايالت متحده و حقوق مندرج در آن، در گوانتانامو، اين پايگاه نظامي اي که آمريکا از سال ١٩٠٢ در خاک کوبا تصرف کرده است، رعايت شود. اين انجمن ها اولين پيروزي خود را در تاريخ ٢٨ ژوئن ٢٠٠٤ به دست آوردند، هنگامي که دادگاه عالي قضايي در فرماني به نام راسول عليه بوش ، حکمي به نفع زندانيان گوانتانامو صادر نمود و در آن صلاحيت دادگاه هاي کشوربراي رسيدگي به شکايات زندانيان غيرآمريکايي دراين پايگاه نظامي را به رسميت شناخت. ليکن مقامات نظامي تا به امروز اين حکم دادگاه را در گوانتانامو به اجرا درنياورده اند. هنوز زندانيان، که هويت برخي شان ناشناخته مانده است، از خدمات قضايي براي داشتن يک وکيل بي بهره اند. زندانيان توسط دولت بوش ازحيطه حقوق قضائي جدا شده اند، دولتي که مي خواهد به ميل خود رفتار کند و شيوه عملکرد خود را، خارج از هرگونه مانع قانوني دموکراتيک و خارج از هرگونه قرارداد بين المللي به اجرا درآورد .سازمان عفو بين الملل، دراطلاعيه اي به تاريخ آوريل ٢٠٠٥، براي نام بردن از زندانيان ارواح گونه گوانتانامو، از کلمه « ناپديد شد گان» استفاده مي کند، لفظي که همچنين ٤٠ زنداني اي که در چنگال سي.آ.اي هستند و نيز آنهايي که به طور مخفيانه به کشورهاي ديگر منتقل شده اند (حدود ١٥٠ نفر) را دربر مي گيرد. سازمان دفاع از حقوق بشر به نوبه خود براي توضيح قتل ٦ نفرمظنون به عضويت درسازمان القاعده که توسط يک حمله راکتي در موترخود در يمن به قتل رسيدند، از کلمه « مجازات مرگ وراي قانوني» استفاده مي کند. اين سيستم غيرقانوني که ما امروز تنها گوشه هايي از آن را کشف کرده ايم، طبيعتا بر اختفا تکيه دارد: انتقال مخفيانه زندانيان از يک کشور به کشوري ديگر، پروازهاي مخفيانه به دستور سي.آ.اي، حبس هاي مخفيانه در پايگاه هاي نظامي آمريکا، دادگاه هاي نظامي که پرونده هاي « مبارزين دشمن » را در اختفا نگه داشته واز دادن اين پرونده ها به زندانيان و وکيلان مدافعشان امتناع مي ورزند، امري که مانع هرگونه دفاع موثر مي باشد، ممنوع کردن سازمان ملل براي بازديد از اين پايگاه، بازديد بسيار محدود و از پيش تعيين شده براي سناتورهاي آمريکايي و روزنامه نگاران، همگي نمونه هاي اين سيستم مخفيانه مي باشند . ناپديدشدن ها، کارهاي مخفيانه، شکنجه، دادگاه هاي نظامي، مجازات هاي مرگ « وراي قانوني »، اينها همه روشهاي عادي يک نظام ديکتاتوري هستند که دولت آمريکا به نوبه خود آنها را به کار گرفته است .با اين حال، افشاي اين حقايق، افکار عمومي اروپائيان را خيلي تحت تاثير قرار نداده است. به نظر مي رسد که مردم اروپا، بعد از وقايع ١١ سپتامبر، بيشتر تحت تاثير سخنان دولت هايشان قرار دارند که آگاهانه با استفاده از يک زبان « تروريست مآبانه»، از افکار عمومي مردم خويش سوء استفاده مي کنند. بدين ترتيب، گويا تمام زندانيان گوانتانامو يا اعضاي طالبان و القاعده هستند و يا شرکاي آنان، « مجنونان خدا» که گويا برخي شان در افغانستان و در ديگر جاهاي دنيا آمريکايي ها را به قتل رسانده اند و يا آرزوي به قتل رساندنشان را دارند. درنتيجه، زندانيان گوانتانامو فقط تروريست ها و قاتليني هستند ک

مدعيا ن صلح ، دموکراسي وحقوق بشر

 





 

اظهارات کاندوليزا رايس، وزير خارجه آمريکا، در دفاع از نقل و انتقال زندانيان در اطراف جهان به منظور دريافت اعتراف از آنان بر تعريفی خاص از شکنجه مبتنی است.  از ديدگاه دولت آمريکا، تنها زمانی می توان از کاربرد شکنجه نام برد که برای اخذ اعتراف از يک فرد وی در معرض "درد شديد" قرار گرفته باشد اما بازجويی همراه با خشونت بدون ايراد درد و رنج شديد لزوما به منزله شکنجه نيست. خانم رايس تاييد کرده است که زندانيان مظنون به ارتباط با تروريسم پس از دستگيری توسط آمريکاييان در معرض نقل و انتقال، يا جابجايی، قرار داشته اند و اين اقدامی غير معمول نبوده است. وی به عنوان نمونه ياد آور شد که دولت فرانسه پس از دستگيری کارلوس، تروريست معروف در سال 1994، به همين ترتيب با وی رفتار کرد. وزير خارجه آمريکا در مورد سرنوشت نهايی بازداشتيانی که به زندان های کشورهای اروپای شرقی اعزام شده اند اظهار نظری نکرده است.  گفته می شود کسانی که پس از قرار گرفتن در اختيار ماموران آمريکايی به بازداشتگاه های واقع در کشورهای مختلف منتثقل شده اند از مظنونين عضويت در رده های بالای شبکه القاعده، مانند خالد شيخ محمد، بوده اند که به طراحی عمليات انتحاری يازدهم سپتامبر سال 2001 در آمريکا متهم است. واقعيت اين است که آنچه که در اين ميان اهميت يافته تعريف شکنجه است و اگر پروازهای مشکوک هواپيماهای آمريکايی صرفا به منظور جابجايی زندانيان صورت می گرفت در حاليکه قرار بود آنان در دادگاه های علنی حاضر شوند، چنين اقدامی باعث اعتراض نمی شد. آنچه که به ماجرای نقل و انتقال زندانيان بين بازداشتگاه های محرمانه سازمان مرکزی اطلاعات آمريکا در کشورهای اروپايی اهميت بخشيده و کاندوليزا رايس را وادار به بروز واکنش کرده نگرانی در اين مورد بوده است که آنان در معرض شکنجه قرار گرفته اند. وزير خارجه آمريکا گفته است که اين کشور هرگز استفاده از شکنجه را مورد تاييد قرار نمی دهد و به تعهدات خود در چارچوب کنوانسيون منع شکنجه و ساير رفتارها و مجازات های خشونت آميز، غير انسانی و تحقير آميز عمل می کند که در سال 1984 توسط سازمان ملل متحد طرح شد و ايالات متحده نيز آن را پذيرفت. کنوانسيون سال 1984 سازمان ملل، شکنجه را به اين شرح تعريف می کند: شکنجه به معنی هر نوع عملی است که به واسطه آن فردی به منظور اخذ اعتراف يا کسب اطلاعات در باره خود وی و يا شخص ثالث عمدا در معرض درد يا رنج شديد، چه جسمانی و چه روانی، قرار می گيرد و يا به دليل اقدامی که يک فرد يا شخصی ثالث مرتکب شده يا مظنون به ارتکاب آن است تنبيه می شود يا مورد ارعاب و تهديد قرر می گيرد.

به نظر می رسد که تعريف شکنجه به تعريف صفت " شديد" بستگی دارد.

در ماه اوت سال 2002، جی بيبی، معاون ثارنوالي عمومي آمريکا در آن زمان، در يادداشتی اظهار نظر کرد که "صفت شديد انتقال دهنده مفهوم درد يا رنجی است که بايد به چنان درجه ای از شدت رسيده باشد که فردی که در معرض اين درد قرار می گيرد نتواند آن را به سادگی تحمل کند." چنين تعريفی به وضوح می تواند مورد سوء استفاده قرار گيرد زيرا به بازجويان آزادی عمل قابل توجهی می دهد تا به اعمال فشار بر متهمان و مظنونين مبادرت ورزند.  دولت جورج بوش بعدا اعلام کرد که نظر مطرح شده در اين يادداشت را قابل قبول نمی داند. به نظر می رسد که روش جاری در ايالات متحده حاوی استفاده از روش های بازجويی مختلفی است که از نظر دولت اين کشور با مفاد کنوانسيون منع شکنجه مغايرت ندارد هرچند به مراتب از طرح سئوال و انتظار دريافت جواب از فرد تحت بازجويی فرا تر می رود. در گزارشی که اخيرا از شبکه خبری ای بی سی آمريکا پخش شد، از قول منابع وابسته به سازمان سيا نقل شده است که شش روش بازجويی مورد تاييد قرار گرفته است. اين روش ها شامل گرفتن يخن فرد و تکان دادن وی، سيلی زدن برای تهديد و ايجاد درد خفيف تا بستن شخص به چوکي و ريختن آب روی او در جريان بازجويی است. اخيرا طرحی به سنای آمريکا ارايه شد که بر اساس آن، رفتار يا مجازات خشونت آميز، غيرانسانی و يا تحقير آميز غيرقانونی است.

سازمان عفو بين الملل از دولت بريتانيا به خاطر بی توجهی به قانون منع شکنجه و استقلال قوه قضائيه انتقاد کرده است.  سازمان عفو بين الملل در گزارش سالانه خود از بريتانيا انتقاد می کند که مظنونان به فعاليت تروريستی را به کشورهايی می فرستد که در آنها شکنجه رواج دارد. اين سازمان مدافع حقوق بشر اقدام مجلس اعيان را تحسين کرده است که اقارير مبتنی بر شکنجه را در دادگاه های بريتانيا نامعتبر دانسته اند.  دولت گفته است از اقاريری که در خارج از کشور با فشار شکنجه گرفته شده باشد، در دادگاه های بريتانيا استفاده نشده است، اما عفو بين المللی عقيده دارد که دولت بايد در تشخيص شيوه های ناسالم اعتراف گيری از متهمان، دقت بيشتری به عمل آورد.  ايرنه خان دبير کل سازمان عفو بين الملل از بريتانيا انتقاد می کند که با کشورهايی مانند اردن و ليبی و لبنان قراردادی امضا کرده است که به موجب آن مظونان به فعاليت های تروريستی را به آن کشورها ارسال دارد، بی آنکه از شکنجه يا قتل آنها بيمی داشته باشد. به نظر خانم خان دولت و مردم بايد در ميزان رعايت حقوق بشر در اين کشورها دقت کنند.  در گزارش سازمان عفو بين الملل همچنين آمده است که دولت بريتانيا با مشارکت در زندانی کردن افراد بيشمار بدون اتهام مشخص در عراق، اصول بنيادين حقوق بشر را نقض کرده است.

تونی بلر نخست وزير بريتانيا  د ستگاه قضايی را دور از مردم خواند و خواهان تعديل بنيادين آن شد.

خانم خان می گويد: "ما عقيده داريم که نخست وزير با طرح مسائل مربوط به حقوق بشر می کوشد انظار را از مسائل ديگر منحرف کند." در رابطه با آزادی خارجيان زندانی بدون امکان اخراج آنها از کشور، خانم خان از مردم خواست به اين تصور دل نسپارند که تمام مهاجران صاحب پرونده جنايی هستند. خانم خان گفت: "ما نگران هستيم که دولتها و احزاب سياسی از موضوع مهاجرت برای اهداف کوتاه مدت خود بهره برداری کنند." ايرنه کاهن دبيرکل سازمان حقوق بشری عفو بين الملل گفته است که قدرتمندترين دولتهای جهان بازی خطرناکی را با حقوق بشر انجام می دهند و بنيادی ترين اصول خود را به نام جنگ با ترور زير پا می گذارند.

عفو بين الملل به طور خاص در مورد دوسيه زندانيان سياسی و عقيدتی و در باره مسائل دادرسی جنايی فعاليت حقوق بشری می کند. بر اساس گزارش جديد سالانه عفو بين الملل که مسائل حقوق بشری سال 2005 را در بر می گيرد فضای حاکم در سالهای اخير پس از حملات 11 سپتامبر اکنون در حال تغيير است و پارلمانهای کشورهای قدرتمند در مقابل درخواست های دولتهای خود برای محدود کردن حقوق افراد مقاومت نشان می دهند. از زمان حملات 11 سپتامبر عفو بين الملل بشدت در حال فعاليت در مقابله با شيوه ای بوده است که برای مبارزه با ترور از سوی ايالات متحده آمريکا و بسياری ديگر از دولتها پيش گرفته شد و بازداشتهای بدون محاکمه و ديگر مسائل نقض حقوق بشر را توجيه می کرد. بر اساس گفته ايرنه کاهن اين روش نه تنها به ترک اصول اوليه اخلاقی می انجاميد بلکه کاملا نقض غرض بود: "موضع حقوق بين الملل روشن است: هيچ چيز نمی تواند شکنجه و بدرفتاری را توجيه کند. درست همانقدر که ما بايد تروريستهايی را که به غيرنظاميان حمله می کنند با قوت تمام محکوم کنيم همانقدر هم بايد در مقابل ادعای دولتها بايستيم که با شکنجه می توان با ترور مقابله کرد. شما نمی توانيد آتش را با بنزين خاموش کنيد."  گزارش عفو بين الملل شامل بررسی وضع حقوق بشر در 150 کشور است و حوزه انتقادهای آن وسيعتر از صرفا ايالات متحده آمريکا ست. مثلا گزارش حقوق بشر در چين نشان می دهد که در اين کشور دهها هزار نفر از مردم بدون توجيه حقوقی دستگير شده اند و در خطر شکنجه قرار دارند.

با اينهمه عفو بين الملل بروشنی می گويد که ماده فساد اصلی، به اصطلاح جنگ با ترور است:

"هيچ شکی نيست که اين جنگ با ترور توجيه تازه ای برای يک عمر به دولتهای سبک قديم و سرکوبگر در بخشهايی از جهان داده است. اين مفهوم يک فضای مه آلود ايجاد کرده است برای دولتهايی در خاورميانه و شمال آفريقا تا به بازداشتهای خودسرانه و شکنجه و محاکمه های غيرعادلانه و سرکوب ناراضيان سياسی و قوميتها ادامه دهند."  " اين دولتها اين روزها کارهايی را با اعتماد به نفس بيشتر انجام می دهند که در گذشته برای انجام آن در هراس از انتقادهای غرب بودند." حتی هر جا که آمريکا اکنون تلاش دارد به دفاع از حقوق بشر بپردازد - مثلا در دارفور- قدرت اش به گفته عفو بين الملل کمتر از آن است که در پيش بود زيرا اقتدار اخلاقی اش با جنگ عليه ترور تضعيف شده است. گزارش عفو بين الملل می گويد دولتهای بزرگ جهان زنگ بيداری يی را که خوش نمی دارند می شنوند که به آنها هشدار می دهد ارزشهای حقوق بشری را به دليل جنگ با ترور دست کم نگيرند. عفو بين الملل بر اين نکته تاکيد می کند که سرانجام در فضای ناشی از جنگ با ترور يک نقطه برگشت در حال پديدار شدن است. در بريتانيا عليرغم بمبگذاری جولای گذشته در شبکه مترو هم پارلمان و هم  محاکم در مقابل قوانين تازه ای که حقوق افراد را بشدت محدود می کرد مقاومت کردند. در آمريکا نيز کنگره با موفقيت توانست در مقابل تلاشهای دولت برای معاف کردن خود از قوانين بين المللی منع شکنجه بايستد. در همين حال نهادهای ملی و بين المللی برای محاکمه بدهيبت ترين ناقضان حقوق بشر در حال تقويت شدن اند. آن مصونيت در مقابل محاکمه از وضعيت جزر درآمده و در نگاه عفو بين الملل در وضعيت مد است. در عين حال گزارش عفو بين الملل گزارش سنگينی از ادامه نقض حقوق بشر است از قتل عام مردم غيرمسلح نظاهرات کننده در انديجان ازبکستان تا بازداشتهای خودسرانه در چين و قتل بدون محاکمه در چچن و بند و بست دولتهای عرب با آمريکا برای بازداشت بدون محاکمه کسانی که آنها را تروريست بالقوه می بينند - گزارشی که مو بر اندام خواننده راست می کند و فهرستی از رفتار غيرانسانی انسان با انسان است.

منابع قابل استفاده :

 -بي بي سي

 -لوموند ديپلوماتيک

 -خبرگزاري ايسنا .

 

 

 


May 30th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات